اسطوخودوس سبز

تلاش های بی وقفه ی یک اسطوخودوس برای سبز شدن

اسطوخودوس سبز

تلاش های بی وقفه ی یک اسطوخودوس برای سبز شدن

اسطوخودوس سبز

اسطوخودوس نوشت :

به نظرت بهتر نیست لبخند بزنی ؟!

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «حال ِ سبز» ثبت شده است

آنقدر امروز هوا خوب بود و هست که واقعا دلم میخواست  و میخواهد که یک لحظه بروم دست بیندازم گردن خدا مث وقت هایی که پدربزرگ جان را ماچ میکنم اوراهم ببوسم بگویم دمت گرم که انق خوبی :دی

گوشه کلاس کنار شوفاژ لمیده بود ؛ مقنعه اش تا نصف روی سرش بود و موهایش ژولیده پولیده بنظر میرسید پاهای درازش تا وسط تک صندلی مقابل ولو بود و کاپشن سرمه ای براقش به پشتی تک صندلی اش آویزان ! با چشمهای خسته حاصل از دیر خوابیدن دیشب به بچه های کلاس نگاه می کرد و باولع دوغ آبی رنگ ِ ترش مزه را می نوشیدهر ازگاهی نفس عمیقی می کشید و دوباره شروع می کرد به نوشیدن .مزه دوغ بدجور زیر زبانش رفته بود و ترشحات غدد بنا گوشی اش داشت دیوانه اش میکرد . با اینکه آرام و خسته ولو شده بود اما اگر خوب دقت می کردی برقی را در چشم هایش می دیدی ! می گفت : اگه همین الآن بمیرم تو اوج مُردم ، همین الآن دیگه چیز بیشتری از زندگی نمیخوام.

قیافه اش به آدمهایی میخورد که خوشبختی را حس کرده اند .

خودش هم همین را میگفت : خوشبختی را حس کرده بود دقیقا همان لحظه ای که غدد بناگوشی اش ترشحاتشان را وارد بزاق کردند و مزه دوغ دو چندان شد ؛ دقیقا همان لحظه ای که در هوای سرد وابری گرمای شوفاژ تا مغز استخوان هایش نفوذ کرد ؛ 

دقیقا همان لحظه خوشبختی را حس کرده بود